×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

سرینسا - ملکه اریزابت

be the perfect boyfriend

× be the perfect boyfriend by shoresh for group model مودل visit : گروپ مودل ever wondered why some guys know to treat their woman the right way....well, the following tips will surely make you the perfect boyfriend. there is a little dreamer hiding in every one of us! yes, some might deny this fact but we do dream of having the perfect boyfriend. the one that would make us feel so special that we would dearly indulge in his love and affection. but here are some tips for guys to become the perfect boyfriend. give her butterflies in the beginning - try rushing from her back and give her small and frequent kisses on her neck, or keep holding her until she finishes cutting the vegetables. if you wish to keep her happy, adore her and give her small remembrance moments that would remind her of you even when youre not around. make her laugh - women love to laugh a lot. the best way to keep her happy is make her laugh a lot. she will enjoy every moment with you. show her affection in tender ways - women love to feel pampered. we are aware of your tricks when you try giving us a backrub and slowly sneak your hands somewhere else. try giving your woman a plain backrub instead or a warm oil massage. she will adore you. go out with her friends and play the role of token adorable guy - the key to become a perfect boyfriend is to be a perfect man in public life too. if in case you are hanging out with your girlfriends friends, try to show some affection with a peck on her cheek or holding her hand or letting her lean on your shoulder. she will love it. agree to share when you order food - guys might think that women are total clean freaks, well you are wrong again. women love to share food that men eat and vice versa. from now onwards, let your french fries fill her up too. give her cards with stuff written in them - women love cards when you write something in personal handwriting. may it be a small poem or just a missing you note? she will fall for you. make her trust you completely - the best way to move about in a relationship is to analyze the woman you date and tell her your secrets. she will surely understand and trust you as you might disclose some of the most embarrassing moment
×

آدرس وبلاگ من

shoresh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sharukhshoresh

عشق به خود

عشق به خود....سخنی از اوشو هرکودکی با عشق مفرطی نسبت به خودش متولد می شود. این جامعه است که عشق را از بین می برد. چرا که وقتی کسی بخواهد خود را دوست داشته باشد دیگر چه کسی باید پدر و مادر را دوست داشته باشد؟ وقتی شما کسی را بیرون از خودتان خواه پاپ، مرجع تقلید، روحانی، والدین، زن، شوهر، بچه تان و کشورتان را عشق بورزید، شما وابسته بدان خواهید شد. شما خودتان در نگاه و نزد خود امری ثانویه می شوید و بصورت یک گدا در می آیید. شما مثل یک امپراتور بدنیا می آیید ولی پدر و مادر و همه اطرافیان شما می خواهند که شما او را دوست داشته باشید و موضوع عشق شما شوند. هیچکس بخودش زحمت نمی دهد که بفهمد انسانی که خودش را دوست نداشته باشد نمی تواند دیگری را دوست داشته باشد. بسیاری به شما می آموزند که دیگرخواه باشید و خودتان رابرای ایده احمقانه ای قربانی کنید: مثل پرچم، تکه بریده ای از یک پارچه!، یا قربانی ملت شوید: چیزی که هیچ چیز جز یک مزاح نیست چرا که جهان و کره زمین برحسب ملت ها تقسیم نشده است و این حقه سیاستمداران و اصحاب قدرت است که زمین را بر روی نقشه تقسیم بندی کرده اند. شما خود را قربانی خطوط روی نقشه می کنید یا بخاطر فلان باور مقدس قربانی می شوید. اگر شما بخاطر هریک از اینها کشته شوید شهید خوانده می شوید. درواقع شما اقدام به خودکشی کرده اید. آنها تو انسان را گول زده اند و یک چیز دراین دستکاری در شما اساسی است: خودتان را دوست نداشته باشید و از خود بیزار باشید چون شما ارزشی ندارید وقتی شما متولد می شوید، کاتولیک، مسلمان، مسیحی، یا کمونیست زاده نمی شوید! هرکسی بمانند لوح پاکی متولد می شود که هیچ چیز بر آن نوشته نشده است: نه انجیل، نه گیتا و نه کتاب سرمایه! او هیچ کتاب مقدسی باخود و ازخود بدنیا نمی آورد او همچون بره معصومی بدنیا می آید که اطرافیانش از سیاستمداران، روحانیون، والدین و معلمان همه به معصومیت او حمله می کنند و هرکس بدنبال نوشتن باورهای خود بر این لوح پاک شما است. چیزی که بعد ها شما آن را بعنوان یک میراث می پندارید. دراین صورت آنها می توانند تورا به اسارت بگیرند و شما هر چیزی که آنها بخواهند انجام خواهید داد. مافیاهای سیاسی و دینی می خواهند تورا استثمار کنند. آنها شاید دشمن یکدیگر باشند ولی دریک چیز متحد هستند: انسان نباید خود را دوست داشته باشد همه اینها محصول ایثار و دیگر خواهی ها است. اگر شما خود را دوست داشته باشید و مراقب خود باشید، استعدادتان به اوج می رسد و عشق در شما رشد می کند. فلسفه خویشتن دوستی واقعا انسان را دیگر خواه می کند چرا که او چیزهای زیادی دارد که می تواند با دیگران تقسیم کند و از آن لذت ببرد. دیگرخواهی فقط محصول عشق به خود است. + نوشته شده توسط احمد ابراهیمی در شنبه بیست و پنجم خرداد 1387 و ساعت | 3 نظر عشق و مراقبه عشق :يك نوع طبيعي از مراقبه اوشو ي عزيز انسانها چگونه مي توانند يك پديده انساني - يعني در دام عشق افتادن را به يك مراقبه تبديل نمايند .؟ اوشو : اين ساده ترين راه است . در زندگي بشري عشق نزديك ترين پديده به مراقبه است. لحظه اي كه شما در دام عشق يك نفر مي افتيد � واقعا چه اتفاقي مي افتد ؟ وقتي دو نفر عاشق همديگر مي شوند چه رويدادي بين آنها اتفاق مي افتد ؟ آنها در نهايت منيت (نفس ) خود را به خاطر همديگر به بيرون پرتاب مي كنند .آنها هويت ظاهري خودرا بيرون مي اندازند . نقاب چهره خود را .اين دو عاشق مي خواهند با هم باشند . تقريبا مانند يك روح در دو بدن . اين چيزي است كه در عشق روي مي دهد. و اين يك لحظه زيبائي است كه مي توان آن را به يك مراقبه تغيير داد . فقط تا كنون كسي به آنها اين مطلب را نگفته بوده است . در واقع هميشه بر خلاف اين مطلب به آنها گفته شده است كه عشق نقطه مقابل مراقبه است .به همين دليل مردمي كه عاشق مي شوندهرگز نمي تواننديك مراقبه گر شوند . اما همين مردم وقتي كه تجرد روحاني اختيار مي كنند عشق رابه يك چيز غير روحاني تبديل مي كنند . يك امر پليد . يك امر محكوم شده . اما نزد من مطلب بكلي متفاوت است . عشق به شما كمك مي كند كه آرامش پيدا كنيد كه خود يك بخشي از مراقبه است . عشق به شما كمك مي كند كه سرور و لذت را تجربه كنيد كه اين هم بخشي از مراقبه است . عشق به شما كمك مي كند كه نهايتا براي لحظاتي ساكت باشيد كه يك بخش ضروري براي مراقبه است . و بالاخره عشق بازي كردن - اگر شما به يك تجربه ارگاسم برسيد � لمحه اي سريع و گذرا را به شما عطا مي كند كه همان چيزي است كه در مراقبه روي ميدهد . اما در مراقبه اين حالت ميليو نها بار نيرومند تر است . بنابر اين به عقيده من عشق يك تجربه اساسي است كه مي تواند به شما كمك كند يك مراقبه گر شويد.مذاهب قديمي از اين مسئله جلو گيري كرده اند . وبخاطر يك دليل كاملا روشني هم از اين مسئله جلو گيري نموده اند .اگر مردم بتوانند به راحتي عشق خود را به يك مراقبه تبديل نمايند آنگاه ديگر نيازي به كشيشان و كليساها وپرستشگاه ها نيست . آنگاه مردم همگي آزادي پيدا مي نمايند . به هيچ رهبر روحاني احتياج نيست .در حاليكه ميليونها كشيش در سرتاسر دنيا مانند انگل هائي بر پيكربشريت- زندگي مي كنند . و كاملا طبيعي است كه عقايد نادرستي بر عليه عشق به شما القاء نمايند .البته آنها در خصوص مراقبه و پرستش ايده هائي را ارائه مي كنند اما چون شما آن تجربه اساسي را نداريد ..... عشق درست مانند آن است كه شما وارد يك استخر شنا مي شويد و قدم به قدم به نقاط عميقتر آب پا مي گذاريد .كف استخربه دو بخش تقسيم مي گردد يك بخش متعلق به كسانيكه نمي توانند شنا كنند بنابراين سطح آب تا گردن شماست .و بخش دوم متعلق به كساني است كه مي توانند شنا نمايند. اما كسانيكه مي خواهند شنا ياد گيرند بايد در قسمت اول آموزش ببينند كه مر بوط به شناگران حرفه اي نيست . نو آموزان بايد در اين قسمت شنا ياد بگيرند . زمانيكه اين افراد شنا آموختند كم كم جرئت پيدا مي نمايند كه به نقاط عميقتر وارد بشوند زيرا براي يك شناگر حرفه اي مهم نيست كه عمق آب چقدر است .شناگر هميشه در سطح آب شنا مي كند . آب ممكن است صد فوت يا پانصد فوت يا پنج مايل عمق داشته باشد اين براي شناگر تفاوتي نمي كند . اين مسئله فقط براي كسي كه شنا گر نيست متفاوت است. براي اين شخص بالاتر از پنج فوت مرگ آور است اما بايد توجه داشت كه استخر شنا يكي بيشتر نيست ... كم عمق و عميق آن يكي است . و خط مرزي به دو قسمت كم عمق و عميق فقط يك خط است تا موقعي كه شما شنا ياد بگيريد براي من عشق و مراقبه درست به همين حالت است . عشق همان بخش كم عمق در استخر شنا است و براي كساني است كه نمي توانند مراقبه كنند . اما اين همان جائي است كه بايد مراقبه را بياموزند. اين همان استخر است و همان آب است و هردو يك پديده واحد هستند . شما فقط نمي توانيد به نقاط عميق تر وارد شويد زيرا از ورود به استخر ترسيده ايد .ورود به قسمت كم عمق براي شما ممنوع شده است و به شما گفته شده است كه به يكباره به قسمت عميق پرش كنيد بدون آنكه شنا كردن بلد باشيد . بنابراين آنها زندگي عاشقانه شما را با محكوم كردن آن تباه كرده اند.و مراقبه شمارا هم تباه كرده اند با يك دليل واضح و روشن :چون شما شنا نمي دانيد شما نبايد به نقاط عميق استخر وارد شويد . و به اين ترتيب شما هيچ تجربه اي از سكوت � صلح و دوستي � سرور خالص � يك مقداري سرمستي � چيزي در مورد اورگاسم پيدا نمي كنيد .اين مسائل به شما سر نخي مي دهد كه بدانيد چگونه مراقبه يك افسانه نيست .شما مقدا ر كمي از آن را تجربه كرده ايد . اين همان حوزه انرژي است فقط بايد به عمق بيشتري برويد. زماني كه يك زوج وارد قلمروي يك تجربه ارگاسمي مي گردند واقعا چه اتفاقي مي افتد ؟تمام نكات در اين خصوص بايد به خوبي درك شوند: زمان متوقف مي شود . براي يك لحظه آونگ زمان حركت نمي كند . و اين لحظه منحصر به فرد ي است كه به نظر ميرسد كه تقريبايك ابديت است . اين دو نفر در اين لحظه ديگر دو نفر نيستند. آنها در يكديگر ذوب شده اند . در اين هنگام در يك لحظه هيچ فكري در ذهن نيست .تماما سكوت و تهي بودن است .و اينها همان چيز هائي است كه بايد در هنگام مراقبه به عمق بيشتري بروند.و زمانيكه شما يك بار اين مواردرا تجربه كنيد شما شگفت زده ميشويد از اينكه ميبينيد اين تجارب بستگي به حضور كس ديگري ندارد.بلكه اتفاقاتي است كه در درون شما روي مي دهد . و اتفاتي است كه در درون طرف مقابل شما روي مي دهد . ولي اين دو به هم بستگي ندارند. پس اگر شما بتوانيد ساكت بنشينيد. اگر بتوانيد خود را با مشاهده افكارتان اداره كنيد براي اينكه يك شكاف ايجاد كنيد- يك توقف - شما ناگهان مي بينيد كه زمان يك بارديگرمتوقف گرديد. و اين مرتبه اين اتفاق در اختيار شماست نه در كنترل يك امر بيولوژيكي . شما مي توانيد اين زمان را متوقف نگاهداريد هر چه كه بخواهيد.و ناگهان شما به يك كليد پنهاني دسترسي پيدا مي كنيد . و ان كليد اين است :توقف افكار- توقف نفس � توقف زمان- فقط بودن شما . به همين دليل است كه من هرگز با عشق مخالف نبو ده ام . هميشه به همين دليل محكوم مي شده ام . كاملا طبيعي است .به خاطر اينكه بسياري ازريشه هاي تمام مذاهب را قطع كرده ام . تمام مذاهب عليه من هستند . حرفه آنها وابسته است به محكوم كردن عشق و پرستش مراقبه آنها مي دانند كه شما نمي توانيد به مراقبه دسترسي پيدا نمائيد . و ميدانند كه عشق براي شما يك امر محكوم شده است .يك گناه است . شما هرگز يك پديده اورگاسمي را تجربه نكرده ايد . بنابر اين مراقبه براي شما فقط به عنوان يك فلسفه باقي مي ماند . وزندگي شما يك زندگي بدون عشق � همراه با عصبانيت � مملو از خشم � آماده براي منفجر شدن با هر جرقه اي . بخاطر اينكه اين انرژي بايد به كجا برود ؟ در حاليكه اين زندگي مي تواند صلح آميز باشد � ساكت و آرام � همرا با خوشي - مملو از مهرباني .اما شما چنين اجازه اي به آن نمي دهيد. واين باعث مي شود كه اين انرژي تحت فشار وارده به زهر تبديل گردد. به همين خاطر است كه همه زودرنج � خسته دل � نگران و عصبي اند . دليل ساده اين امر اين است كه مردم منبع طبيعي آرامش خود را گم كرده اند . شما هيچ حيواني را زود رنج و عصبي و افسرده نمي يابيد زيرا آنها زبان كشيشان را درك نمي كنند . آنها هرگز نشنيده اند كه تجرد يك امر روحاني است . البته حيوانات نمي توانند به مراقبه دسترسي پيدا نمايند . اما زندگي آنها بسيار بهتر است از حيات آن دسته ازانسانها كه به بلنداي مراقبه رسيده اند ولي يك تجربه ساده بيولوژيكي از اورگاسم را گم كرده اند. اين مطلب به سادگي به توانائي و استعداد هاي شما دلالت مي كند . اين ساده تر است كه شما در ابتدا تجربه خود را با يك امر طبيعي آغاز كنيد و سپس تلاش كنيد به يك حالت فوق طبيعي برسيد كه به بالاترين سطح هشياري طبيعي متعلق است .و اگر شما يكبار بدانيد كه چگونه ساكت باشيد- چگونه بدون فكر باشيد � چگونه در يك وضعيت بي زماني باشيد � بدون ذهن 0 شما چيزي شبيه آن لذت اورگاسمي را تجربه مي كنيد . در اين حال كاري با سكس نداريد . اما اين همان خلوص است و همان معصوميت و پاكي است . كسي كه به اين درجه از خلوص و پاكي رسيده باشد ازين پس نيازي به سكس ندارد . سكس براي او چيزي بيش از يك مسئله فيزيو لوژيك نيست . اما در عين حال ممنوعيتي هم براي او نيست 0 او مي تواند از سكس هم لذت ببرد بلكه اين شخص بيش از هر كس ديگري ازسكس بهره ميبرد زيرا پديده اورگاسم او بلافاصله حالت مراقبه پيدا مي نمايد. داشتن يك تجربه از اورگاسمي مراقبه گون- به عنوان يك پديده برتر � اورگاسم جنسي او بلافاصله يك اورگاسم عالي تري را موجب مي شود .او مي تواند با سكس بازي كند . هيچ ضرري براي او ندارد. هيچ نيازي هم به سكس ندارد در عين حال ممنوعيتي هم ندارد.واين براي او عالي است . اورگاسم مراقبه گون تمام انرژي جنسي شما را به خود جذب مي نمايد. به خاطر اينكه شما انرژي ديگري نداريد. تمام انرژي وجود شما انرژي جنسي است وآن انفجار وسيع از لذت و خوشي به آساني تمام انرژي شما را به خود جذب مي نمايد . در اين حال نيازي نيست شما يك انسان منحرف بشويد و نيازي نيست تلاش كنيد كه در تجرد به سر ببريد . اين فقط انتخاب خود شماست . اگر بخواهيد اين بازي قديمي را هراز گاهي انجام دهيد بسيار خوب است .در واقع � شايد بتوان گفت كه اين يك بخشي از زندگي هر انسان به اشراق رسيده است كه در يك دوره زماني تجربه اي از سكس داشته باشد . زيرا اين امر نگرش تمام دنيا را نسبت به سكس متحول مي سازد . بدون اين امرتحول در انسانها بسيار مشكل است . در اين صورت مردم مي توانند مشاهده كنند كه حتي انسانهاي به اشراق رسيده هم مي توانند از سكس لذت ببرند .هيچ امر گناه آلودي درآ ن نيست . و يك شخص روشن بين شده و شخصي كه هنوز به روشن بيني نرسيده هر دو بر روي اين پل به هم مي رسند . هردو در يك نقطه تلاقي مي نمايند و يك امر را تجربه مي كنند ...... عشق يك حالت طبيعي از مراقبه است و مراقبه يك حالت فوق طبيعي از عشق . + نوشته شده توسط احمد ابراهیمی در چهارشنبه بیست و دوم خرداد 1387 و ساعت | 2 نظر عادت چه بد عادتی دارند این مردم از باران میترسند ،از تازه شدن برای آفتاب هم چتر دارند من یکروز برای همیشه ، چترم را به چوب لباسی خاطراتم ، آویزان کردم همان روزی که عادت را درک کردم چه بد دردی است این عادت عادت به واژه های تکراری وسلام های اجباری و اینکه همیشه همین بوده است که همیشه همین واژه ها ، همین معانی چه عجیب است این همیشگی ها چرا نمی خواهند بفهمند واژه ها هم عمری دارند با هر باران باید تازه شوند با هر نگاه رنگی بگیرند و با هر سلام، بیایند کنار پنجره همان روز عادت ، همان روز بارانی فهمیدم که این معانی تکراری چقدر متعصبانه از من بیزارند و چه کورکورانه با باران دشمن با خودم گفتم کلماتی بسازم شستنی نگاهی بنویسم آشنا، واژه هایی ملموس که با هر باران ، تازه شوند و با هر آفتاب ، ماندگار اولین کلمه "مادر" بود ، نوشتم آب به جای "پدر" ، خورشید کشیدم زیر "فرزند" نوشتم امید یک ترانه خریدم و با "جوان" عوض کردم به "پیر" که رسیدم ، نوشتم کویر "عشق " را با سلام تازه کردم دوست" را با دریا جلوی "راز" ، عکس یک ستاره گذاشتم چند روز بعد ، جلوی "ستاره" نوشتم راز زن" را با جادو تاخت زدم " مرد" را با یک خانه چوبی " سازش"را خط زدم ، نوشتم مرام " به جای "آزادی" ، یک نجره نقاشی کردم زیر "دروغ" نوشتم فردا جای "انتظار"، یک نگاه کشیدم آواز گنجشک های درخت همسایه را به جای "صبح"گرفتم دلتنگی" را پاک کردم ، نوشتم جاده یک قصه ساختم ، به "زمستان" فروختم یک سیگار از پیرمرد روستایی گرفتم آنرا به دست"شرم" دادم و "عبور" را برای همیشه پاک کردم .... من هر روز بارانی ، واژه هایم را می شویم + مامان . بابا منو ببخشید Mama, Papa forgive me خارج از دید . خارج از ذهن Out of sight, out of mind خارج از زمان برای تصمیم گیری Out of time to decide آیا فرار می کنیم ؟ Do we run من باید پنهان شوم Should I hide برای راحتی زندگی ام For the rest of my life می توانیم پرواز کنیم ؟ Can we fly می توانیم بمانیم ؟ Do we stay ممکن بود ببازیم یا نا توان شویم We could lose we could fail و دقایق بیشتری نیاز است And the more minutes take برای یک برنامه ریزی اشتباه To make planer, or mistake سی دقیقه تا چشمک شب 30minutes, the blink of the night سی دقیقه تا دگرگونی زندگی ام 30minutes to alter our lives سی دقیقه تا تصمیمی بگیرم 30minutes to make up my mind سی دقیقه تا تصمیم نهایی 30minutes to finally decid سی دقیقه تا زمزمه نامت 30minutes to whisper your name سی دقیقه تا دفاع از مقصر 30minutes to shelter the blame سی دقیقه تا سعادت و سی دروغ 30minutes of bliss, 30 lies سی دقیقه تا تصمیم نهایی 30minutes to finally decide چرخ و فلک های در آسمان Carousels in the sky اینکه با چشمانمان تصور می کنیم that we shape with our eyes زیر سایه های سیه فام Under shade silhouettes casting مانند گریه باران Shapes crying rain می توانیم پرواز کنیم ؟ Can we fly آیا می مانم ؟ Do I stay ممکن بود ببازیم یا نا توان شویم We could lose we could fail به هر حال انتخاب ها عوض می شود Either way, options change شانس ها از بین می روند و قطار زندگی از ریل خارج می شود Chances fail trains derail +
سه شنبه 25 خرداد 1389 - 10:40:30 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم